معنی 강요하다
강요하다
وادار کردن، زور، مجبور کردن
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 강요하다
주요하다
주요하다
اَصلی کَردَن، اَصلی
دیکشنری کره ای به فارسی
중요하다
중요하다
مُهِمّ بودَن، مُهِمّ اَست
دیکشنری کره ای به فارسی
필요하다
필요하다
مُفید بودَن، نِیَاز دارَند، نِیَاز داشتَن
دیکشنری کره ای به فارسی
강화하다
강화하다
تَقوِیت کَردَن، تَقوِیت کُنَد، قَوی کَردَن، شَدید کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
강조하다
강조하다
تَاکید کَردَن، تَأکید کُنَند، بَرجَستِه کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
강요하는
강요하는
پُر فِشار، مَجبور کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
강등하다
강등하다
کاهِش دادَن، تَنَزُّل دادَن
دیکشنری کره ای به فارسی
동요하다
동요하다
آشوب کَردَن، آشُفتِه شَوَد
دیکشنری کره ای به فارسی