معنی 간섭하다
간섭하다
مداخله کردن، دخالت کند، دستکاری کردن
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 간섭하다
간호하다
간호하다
پَرَستاری کَردَن، پَرَستار
دیکشنری کره ای به فارسی