معنی 가속하다
가속하다
گاز دادن، شتاب دادن، شتاب گرفتن
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 가속하다
상속하다
상속하다
اِرث بُردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
지속하다
지속하다
اِصرار کَردَن، اِدامِه
دیکشنری کره ای به فارسی
구속하다
구속하다
خَریداری کَردَن، بازخَرید
دیکشنری کره ای به فارسی
계속하다
계속하다
اِدامِه دادَن، اِدامِه
دیکشنری کره ای به فارسی
약속하다
약속하다
وَعدِه دادَن، قُول دادَن
دیکشنری کره ای به فارسی
가정하다
가정하다
فَرض کَردَن، فَرض کُنید، فَرضیِّه سازی کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
가장하다
가장하다
تَظَاهُر کَردَن، تَظَاهُر کُن، اِدِّعا کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
속하다
속하다
مَربوط بودَن، مُتِعَلِّق بِه
دیکشنری کره ای به فارسی
가하다
가하다
تَحمیل کَردَن، ایجاد کُنَد
دیکشنری کره ای به فارسی