معنی 食する
食する
گرفتگی کردن، خوردن
دیکشنری ژاپنی به فارسی
واژههای مرتبط با 食する
こする
こする
خراشیدَن، مالیدَن
دیکشنری ژاپنی به فارسی
侵食する
侵食する
فَرسایِش یافتَن، فَرسایِش
دیکشنری ژاپنی به فارسی
値する
値する
لِیاقَت داشتَن، شایِستِه، لِیاقَت، شایِستِگی داشتَن
دیکشنری ژاپنی به فارسی
害する
害する
آسیب رِساندَن
دیکشنری ژاپنی به فارسی
反する
反する
مُخالِفَت کَردَن، بَرعَکس
دیکشنری ژاپنی به فارسی
属する
属する
مَربوط بودَن، مُتِعَلِّق بِه
دیکشنری ژاپنی به فارسی
欲する
欲する
خواستَن
دیکشنری ژاپنی به فارسی
腐食する
腐食する
فَرسایِشی، خُوردِگی کُند
دیکشنری ژاپنی به فارسی
罰する
罰する
تَنبِیه کَردَن، مُجازات کَردَن
دیکشنری ژاپنی به فارسی