معنی 診断する
診断する
تشخیص دادن، تشخیص دهد
دیکشنری ژاپنی به فارسی
واژههای مرتبط با 診断する
中断する
中断する
قَطع کَردَن
دیکشنری ژاپنی به فارسی
切断する
切断する
قَطع کَردَن، قَطع کُن، جُدا کَردَن، آسیب زَدَن
دیکشنری ژاپنی به فارسی
横断する
横断する
عُبور کَردَن، پَس و پیشِ رَفتَن
دیکشنری ژاپنی به فارسی