معنی 破裂する
破裂する
پاره کردن، ترکیدن
دیکشنری ژاپنی به فارسی
واژههای مرتبط با 破裂する
断裂する
断裂する
شِکَستَن، پارِگی
دیکشنری ژاپنی به فارسی
破壊する
破壊する
مُختَل کَردَن، نابود کَردَن، ویرانگَری کَردَن، ویران کَردَن
دیکشنری ژاپنی به فارسی