معنی 泡立って
泡立って
کف آلود، حباب زدن
دیکشنری ژاپنی به فارسی
واژههای مرتبط با 泡立って
目立って
目立って
بِه طُورِ بَرجَستِه، بِه طُورِ آشِکار
دیکشنری ژاپنی به فارسی