معنی 揺れる
- 揺れる
- لرزش، تاب خوردن، سنگین کردن، لرزان، تکان دادن، چرخان، تلو تلو خوردن، حرکت دادن، لرزیدن
واژههای مرتبط با 揺れる
それる
- それる
- اِنحِراف داشتَن، مُنحَرِف کَردَن
入れる
- 入れる
- دَر هَم پیچیدَن، قَرار دادَن
倒れる
- 倒れる
- زَمین خُوردَن، سُقوط کَردَن، بِه زَمین اُفتادَن
垂れる
- 垂れる
- اُفتادَن
売れる
- 売れる
- قابِلِ فُروش، فُروش
割れる
- 割れる
- تِکِّه تِکِّه شُدَن، شِکَستَن
切れる
- 切れる
- بَرَندِه، قابِل بُرِش اَست
忘れる
- 忘れる
- فَراموش کَردَن، فَراموش کُن
崩れる
- 崩れる
- فَروَری کَردَن، فُروپاشی، اُفت کَردَن