معنی 壊れた
壊れた
خراب، شکسته
دیکشنری ژاپنی به فارسی
واژههای مرتبط با 壊れた
優れた
優れた
بَرتَری، عالی، بِه طُورِ عالی، اِستِثنائی، بَرتَر
دیکشنری ژاپنی به فارسی
乱れた
乱れた
پَراکَندِه، بی نَظم، نامُرَتَّب
دیکشنری ژاپنی به فارسی
垂れた
垂れた
اُفتادِه
دیکشنری ژاپنی به فارسی
汚れた
汚れた
لَکِّه دار، کَثیف، آلودِه
دیکشنری ژاپنی به فارسی
濡れた
濡れた
خیساندِه، مَرطوب، خیس
دیکشنری ژاپنی به فارسی
潰れた
潰れた
فِشُردِه، فُرو ریخت
دیکشنری ژاپنی به فارسی
触れた
触れた
لَمس شُدِه، لَمس کَرد
دیکشنری ژاپنی به فارسی
枯れた
枯れた
پَژمُردِه
دیکشنری ژاپنی به فارسی
荒れた
荒れた
آشُفتِه، خَشِن، ویران، ناهَموار
دیکشنری ژاپنی به فارسی