معنی 命じる
命じる
فرمان دادن، فرمان
دیکشنری ژاپنی به فارسی
واژههای مرتبط با 命じる
かじる
かじる
گاز زَدَن، مَنافِع
دیکشنری ژاپنی به فارسی
信じる
信じる
باوَر کَردَن، باوَر کُنید، اعتِماد کَردَن
دیکشنری ژاپنی به فارسی
ねじる
ねじる
چَرخاندَن، پیچ و تاب، پیچاندَن
دیکشنری ژاپنی به فارسی
感じる
感じる
اِحساس کَردَن، اِحساس، حِسّ کَردَن
دیکشنری ژاپنی به فارسی
生じる
生じる
ایجاد کَردَن، بِوُجود می آیَند
دیکشنری ژاپنی به فارسی
禁じる
禁じる
مَمنوع کَردَن، مَنع
دیکشنری ژاپنی به فارسی
閉じる
閉じる
بَستَن
دیکشنری ژاپنی به فارسی