معنی 切断
切断
قطع عضو، برش دادن، بی ارتباطی، قطع ارتباط
دیکشنری ژاپنی به فارسی
واژههای مرتبط با 切断
切断
切断
آسیب رِساندَن، قَطع کَردَن
دیکشنری چینی به فارسی