معنی 入れる
入れる
در هم پیچیدن، قرار دادن
دیکشنری ژاپنی به فارسی
واژههای مرتبط با 入れる
それる
それる
اِنحِراف داشتَن، مُنحَرِف کَردَن
دیکشنری ژاپنی به فارسی
倒れる
倒れる
زَمین خُوردَن، سُقوط کَردَن، بِه زَمین اُفتادَن
دیکشنری ژاپنی به فارسی
垂れる
垂れる
اُفتادَن
دیکشنری ژاپنی به فارسی
売れる
売れる
قابِلِ فُروش، فُروش
دیکشنری ژاپنی به فارسی
割れる
割れる
تِکِّه تِکِّه شُدَن، شِکَستَن
دیکشنری ژاپنی به فارسی
切れる
切れる
بَرَندِه، قابِل بُرِش اَست
دیکشنری ژاپنی به فارسی
忘れる
忘れる
فَراموش کَردَن، فَراموش کُن
دیکشنری ژاپنی به فارسی
崩れる
崩れる
فَروَری کَردَن، فُروپاشی، اُفت کَردَن
دیکشنری ژاپنی به فارسی
恐れる
恐れる
تَرسیدَن، تَرس، تَرسان
دیکشنری ژاپنی به فارسی