معنی disturbare disturbare زحمت دادن، مزاحم، مزاحمت کردن، مضطرب کردن زَحمَت دادَن، مُزاحِم، مُزاحِمَت کَردَن، مُضطَرِب کَردَن دیکشنری ایتالیایی به فارسی