مقدمه مفهومی درباره واژه محک (Benchmark) به فرآیند اندازه گیری عملکرد یک سیستم با استفاده از معیارهای کمّی و کیفی اطلاق می شود. این مفهوم در حوزه های مختلف فناوری اطلاعات از جمله سخت افزار، نرم افزار و شبکه کاربرد دارد. کاربرد واژه در برنامه نویسی یا زیرشاخه های فناوری اطلاعات در برنامه نویسی، بنچمارکینگ برای مقایسه الگوریتم ها، ساختارهای داده و پیاده سازی های مختلف استفاده می شود. ابزارهایی مانند JMH برای جاوا و BenchmarkDotNet برای دات نت این کار را تسهیل می کنند. مثال های واقعی و کاربردی در زندگی یا پروژه های IT مقایسه زمان اجرای الگوریتم های مرتب سازی مختلف، سنجش توان پردازشی CPU با ابزارهایی مانند Geekbench، یا ارزیابی کارایی پایگاه داده ها با ابزارهای TPC از نمونه های کاربردی محک هستند. نقش واژه در توسعه نرم افزار یا معماری سیستم ها در معماری سیستم ها، بنچمارکینگ به انتخاب بهترین ترکیب سخت افزاری و نرم افزاری کمک می کند. در توسعه نرم افزار، این فرآیند نقاط بحرانی عملکرد را شناسایی می کند. شروع استفاده از این واژه در تاریخچه فناوری و تکامل آن در سال های مختلف مفهوم بنچمارکینگ از دهه 1970 با ظهور کامپیوترهای تجاری شکل گرفت. استانداردهای TPC در دهه 1990 و SPEC در دهه 2000 این مفهوم را استانداردسازی کردند. تفکیک آن از واژگان مشابه محک با تست عملکرد (Performance Testing) متفاوت است. تست عملکرد بخشی از فرآیند QA است، در حالی که بنچمارکینگ بیشتر جنبه مقایسه ای و تحلیلی دارد. شیوه پیاده سازی واژه در زبان های برنامه نویسی مختلف در Python از ماژول timeit، در Java از JMH، در C++ از Google Benchmark و در JavaScript از ابزارهای مانند Benchmark.js استفاده می شود. نقش واژه در طراحی مدرن مانند DevOps، Microservices، AI و غیره در DevOps برای مانیتورینگ عملکرد، در میکروسرویس ها برای انتخاب بهترین سرویس ها و در هوش مصنوعی برای مقایسه مدل های مختلف استفاده می شود. چالش ها یا سوءبرداشت های رایج در مورد آن چالش اصلی، ایجاد شرایط آزمایش یکسان است. سوءبرداشت رایج این است که نتایج بنچمارک در همه شرایط کاربرد دارند. نتیجه گیری کاربردی برای استفاده در متون تخصصی و آموزشی بنچمارکینگ ابزاری ضروری برای توسعه دهندگان و معماران سیستم است که به تصمیم گیری های فنی بر اساس داده های کمی کمک می کند.
