معنی waspada
waspada
هوشیار، هشدار، مراقب، محتاط
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
واژههای مرتبط با waspada
cascada
cascada
ریختَن، آبشار
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
wa mada
wa mada
زَمینِه مِحوَر، اَز مَوضوع
دیکشنری سواحیلی به فارسی
zasada
zasada
قانون، قانونِ اَساسی
دیکشنری لهستانی به فارسی