معنی terasing
terasing
بیگانه وار، جدا شده، منزوی، بیگانه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
واژههای مرتبط با terasing
bersaing
bersaing
رِقابَت کَردَن، رِقابَت کُنَند، رَقیب شُدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
terapung
terapung
شِناوَر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
Teasing
Teasing
آزاردَهَندِه، اَذیَّت کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
tersine
tersine
بِه طُورِ مَعکوس، بِه عَقَب
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی