معنی satir
satir
طنزآمیز، طنز
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
واژههای مرتبط با satir
salir
salir
آلودِگی کَردَن، کَثیف، آلودِه کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
satire
satire
طَنز
دیکشنری فرانسوی به فارسی
batir
batir
چَرخاندَن، شِکَستَن، هَم زَدَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
salir
salir
خارِج شُدَن، بِرو بیرون، عَمَل کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
latir
latir
نالِه کَردَن، پارس کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
satira
satira
طَنز
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
satin
satin
ساتَن مانَند، ساتَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
satire
satire
طَنز
دیکشنری هلندی به فارسی
sair
sair
خارِج شُدَن، بیرون رَفتَن، عَمَل کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی