معنی salib
salib
عرضی، متقاطع
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
واژههای مرتبط با salib
salir
salir
آلودِگی کَردَن، کَثیف، آلودِه کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
salir
salir
خارِج شُدَن، بِرو بیرون، عَمَل کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی