معنی penunda
penunda
تعلّل کننده، به تعویق انداختن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
واژههای مرتبط با penunda
menunda
menunda
تَعطیل کَردَن، بِه تَعویق اَنداختَن، تَعویق اَنداختَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
penundaan
penundaan
تَعویق، تَأخیر، تَعَلُّل، تَأخیر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
penindas
penindas
ظالِم
دیکشنری اندونزیایی به فارسی