معنی migrasi
migrasi
مهاجرت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
واژههای مرتبط با migrasi
imigrasi
imigrasi
مُهاجِرَت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
hidrasi
hidrasi
آب رِسانی، هیدراتاسیون
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
migrant
migrant
مُهاجِر
دیکشنری فرانسوی به فارسی
migrare
migrare
مُهاجِرَت کَردَن، مُهاجِرَت کُنید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
migrant
migrant
مُهاجِر، مُهاجِرَت
دیکشنری لهستانی به فارسی
migratie
migratie
مُهاجِرَت
دیکشنری هلندی به فارسی
migrant
migrant
مُهاجِر
دیکشنری هلندی به فارسی
migran
migran
مُهاجِر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
migrar
migrar
مُهاجِرَت کَردَن، مُهاجِرَت کُنید
دیکشنری اسپانیایی به فارسی