معنی mendirikan mendirikan پایه گذاری کردن، ایجاد کند، بر پا کردن، تاسیس کردن، بنیاد گذاشتن، ایجاد کردن دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengerikan mengerikan وَحشیانِه، وَحشَتناک، تَرسناک، خُرد کَردَن، حَسّاس، قَوی، وَحشَت اَنگِیز، نِفرَت اَنگیز، هَیُولاوار دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengirimkan mengirimkan اِرسال کَردَن، اِرسال کُنید، کِشتی فِرِستادَن، مُنتَقِل کَردَن دیکشنری اندونزیایی به فارسی