معنی mendambakan
mendambakan
طمع کردن، هوس کردن، آرزو کردن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
واژههای مرتبط با mendambakan
mendamaikan
mendamaikan
واسِطِه گَری کَردَن، آشتی دادَن، صُلح دادَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menyamakan
menyamakan
بَرابَر بودَن، بَرابَر کَردَن، مُعادِل بودَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی