معنی mencolok mencolok مشهود، قابل توجّه، فاحش، پرجلو، زرگر، زشت، رنگارنگی، جلوه گر، متکبّرانه، برجسته، زرق و برق دار، جذّاب دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menolak menolak مُقاوِمَت کَردَن، رَد کَردَن، کاهِش دادَن، اِمتِناع کَردَن دیکشنری اندونزیایی به فارسی