معنی mencambuk
mencambuk
سیلی زدن، شلّاق زدن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
واژههای مرتبط با mencambuk
mencampur
mencampur
آمادِه کَردَن، مَخلوط کَردَن، بِه هَم ریختَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menyambut
menyambut
خُوش آمَد گُفتَن، خُوش آمَدید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mencabut
mencabut
خَلع کَردَن، بَرق را بِکُش، چیدَن، کَندَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی