معنی membelai
membelai
نوازش کردن، نوازش
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
واژههای مرتبط با membelai
membeli
membeli
خَرید کَردَن، خَرید، خَریداری کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
membela
membela
دِفاع کَردَن، دِفاع کُنَد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
membenci
membenci
نَفرَت داشتَن، نَفرَت، بیزار بودَن، تَنَفُّر داشتَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
membelit
membelit
دَرهَم و بَرهَم کَردَن، پیچ خُوردِه، دَر هَم پیچیدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
membebani
membebani
بار سَنگین کَردَن، سَنگین، بار زیاد کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
membalas
membalas
تَلافی کَردَن، بازپَرداخت، جَواب تُند دادَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
membilas
membilas
آبکَشی کَردَن، آبکَشی کُنید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
memulai
memulai
شُروع کَردَن، شُروع کُنید، آغاز کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
memberi
memberi
اِعطا کَردَن، دادَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی