معنی komunal
komunal
اجتماعی، اشتراکی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
واژههای مرتبط با komunal
kommunal
kommunal
بِه طُورِ شَهری، شَهرداری، شَهری
دیکشنری آلمانی به فارسی
comunal
comunal
اِجتِماعی، اِشتِراکی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
comunal
comunal
اِجتِماعی، اِشتِراکی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
nominal
nominal
نامی، اِسمی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
communal
communal
اِجتِماعی، شَهرداری
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Communal
Communal
اِجتِماعی، اِشتِراکی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
komunis
komunis
کُمونیستی، کُمُونِیست
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
nominal
nominal
نامی، اِسمی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
nominal
nominal
نامی، اِسمی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی