معنی kompeten
kompeten
توانا، صالح
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
واژههای مرتبط با kompeten
kompetent
kompetent
بِه طُورِ ماهِرانِه، صالِح، تَوانا، ماهِر
دیکشنری آلمانی به فارسی
Competent
Competent
تَوانا، صَلاحیَّت دار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Kompetenz
Kompetenz
صَلاحیَّت
دیکشنری آلمانی به فارسی
komponen
komponen
جُزء
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kompetensi
kompetensi
صَلاحیَّت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mompelen
mompelen
زیرِ لَب گُفتَن، زِمزِمِه کَردَن، زیرِ لَب صُحبَت کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
competent
competent
تَوانا، صالِح
دیکشنری هلندی به فارسی
koppelen
koppelen
جُفت کَردَن، بَرایِ پِیوَند دادَن
دیکشنری هلندی به فارسی
kamperen
kamperen
اُردوگاه زَدَن، کَمپینگ
دیکشنری هلندی به فارسی