معنی kematian
kematian
مرگبار بودن، مرگ، مرگ و میر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
واژههای مرتبط با kematian
kejadian
kejadian
حادثِه مَندی، حادثِه، وُقوع
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kesatuan
kesatuan
یِکپارچِگی، وَحدَت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kerapian
kerapian
تَرتِیب، آراستِگی، نَظَافَت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kepastian
kepastian
اِطمینان، یَقین
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kenabian
kenabian
نَبَوِی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kemajuan
kemajuan
پیشبُرد، پیشرَفت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mematikan
mematikan
فَلَج کُنَندِه، خاموش کَردَن، کُشَندِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی