معنی gerah
gerah
شرجی، داغ
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
واژههای مرتبط با gerah
cerah
cerah
دِرَخشان، رُوشَن، آفتابی، زَنَدِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
merah
merah
قِرمِز
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
gerar
gerar
ایجاد کَردَن، بَرایِ تَولِید، فَرزَند داشتَن، تَولِید کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
geral
geral
کُلّی، عُمومی
دیکشنری پرتغالی به فارسی