معنی fumigator
fumigator
دودکننده، بخور
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
واژههای مرتبط با fumigator
fumigator
fumigator
دودکُنَندِه، دودی
دیکشنری لهستانی به فارسی
fumigador
fumigador
دودکُنَندِه، بُخور
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
fumigador
fumigador
دودکُنَندِه، بُخور
دیکشنری پرتغالی به فارسی
fumigatore
fumigatore
دودکُنَندِه، بُخور
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
fumigatör
fumigatör
دودکُنَندِه، بُخور
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
Fumigator
Fumigator
دودکُنَندِه، دَستگاه بُخور
دیکشنری انگلیسی به فارسی
fumigation
fumigation
دود دادَن، بُخور
دیکشنری فرانسوی به فارسی
fumigateur
fumigateur
دودکُنَندِه، بُخور
دیکشنری فرانسوی به فارسی