معنی dingin
dingin
سرما، سرد، دور از دیگران
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
واژههای مرتبط با dingin
ingin
ingin
خواستَن، مِی خوٰاهَم، اِرادِه داشتَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
fingir
fingir
تَظَاهُر کَردَن، تَظَاهُر کُن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
Ringing
Ringing
زَنگ دار، زَنگ زَدَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
düngen
düngen
کود دادَن، باروَر کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
fingir
fingir
تَظَاهُر کَردَن، جَعل کَردَن، اِدِّعا کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
zingen
zingen
سُرود خوٰاندَن، بِخوٰان، خوٰاندَن
دیکشنری هلندی به فارسی
tingir
tingir
رَنگ کَردَن، رَنگ، رَنگ دادَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
ringan
ringan
سَبُک مَغزی، نور، سَبُک، جُزئی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
zengin
zengin
باشُکوه، ثَروَتمَند، خُوب حال
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی