معنی condong
condong
تمایل داشتن، متمایل شد، تکیه دادن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
واژههای مرتبط با condong
Condone
Condone
بِبَخشیدَن، گُذَشت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
lonjong
lonjong
بَیضَوی، بَیضی شِکل
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
condonar
condonar
بِبَخشیدَن، گُذَشت
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
condena
condena
مَحکومِیَت
دیکشنری اسپانیایی به فارسی