معنی berminyak
berminyak
چربی داری، چرب
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
واژههای مرتبط با berminyak
bertindak
bertindak
عَمَل کَردَن، عَمَل کُنید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی