معنی berjudi
berjudi
قمار کردن، قمار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
واژههای مرتبط با berjudi
berduri
berduri
خارزَنی، خاردار، تیز و نُوک دار، خارَکی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
terjadi
terjadi
رُخ دادَن، اِتِّفاق بیُفتَد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی