معنی berhenti
berhenti
متوقّف کردن، توقّف، ایستادن، ترک کردن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
واژههای مرتبط با berhenti
terhenti
terhenti
مُتِوَقِّف، مُتِوَقِّف شُد، ایستا
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
beklenti
beklenti
چِشم اَنداز، اِنتِظار
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی