جدول جو
جدول جو
Ads

معنی یک

یک
تخستین شماره از اعداد که به تازی واحد گویند پارسی تازی گشته از ساز های یک زهی یکی ازاعداد اصلی نخستین شماره عددی که در مرتبه اول واقع است احد یک اندام از اندامهای اوناقص باشد: کوه از غمت بشکافته و آن غم بدل در بافته یک قطره خونی یافته ازفضلت این افضالها. (دیوان کبیر) توضیح بسیاری ازقدمایک جزعدد بشمار نمی آورند. یا یک از پس دیگر. متوالی. یایک از پس دیگر رفتن، مرادفه یا یک از دیگر. از یکدیگر: دانستن سایه وارتفاع یک از دیگر بوسیله اسطرلاب. یا یک از دیگر بسته مرتبط: یک از دیگر بسته بنگریستن یعنی مرتبط بنظر. یا یک ازدیگر جداشدن، فرق. یا یک به یک. یکایک: ومرغان را یک به یک بخواند. یا یک بدو کردن، مشاجره کردن، یایک و دو کردن باکسی. با او محاجه کردن: من نمیخواهم بادوستانم یک و دو کنم، افادت تنکیرکند معادل (ی) نکره: یک روز (روزی) بافرزانگان نشسته بود (مامون)، توضیح (یک) عدد را از (یک) نکره بدین میتوان پسندیده باشد عدد است: یک خربزه خریدم نه بیش. و اگر ناپسند باشد نشانه نکره است: یک شب تامل ایام گذشته میکردم که اگر بگویم نه بیش ناپسنداست، تن فرد شخص: بهریک از سایر بندگان حواشی خدمتی متمین است
فرهنگ لغت هوشیار