معنی نوک
- نوک
- منقار مرغان، چنگ گولی ناتوانی کودنی منقار پرندگان، سر تیز چیزی مانند سر قلم سر سوزن سر خنجر سر کارد سر مژگان و غیره: (اگر زر خواهی زمن یا درم فراژ آوارم من به نوک قلم) ابو شکور. لفا اق. 293)، خار آهنی که بر بینی موزه محکم کنند، یا نوک پا. راس انگشتان پا. یا نوک دل. سر دل راس القلب. یا یک نوک پا. اندک مدتی. یا نوک کسی را قیچی کردن، او را وادار بسکوت کردن منقار مرغان، چنگ گولی ناتوانی کودنی منقار پرندگان، سر تیز چیزی مانند سر قلم سر سوزن سر خنجر سر کارد سر مژگان و غیره: (اگر زر خواهی زمن یا درم فراژ آوارم من به نوک قلم) ابو شکور. لفا اق. 293)، خار آهنی که بر بینی موزه محکم کنند، یا نوک پا. راس انگشتان پا. یا نوک دل. سر دل راس القلب. یا یک نوک پا. اندک مدتی. یا نوک کسی را قیچی کردن، او را وادار بسکوت کردن
فرهنگ لغت هوشیار