جدول جو
جدول جو
Ads

معنی نگاهداری کردن

نگاهداری کردن
محافظت کردن حراست کردن، مواظبت کردن توجه دقیق بکار بردن: سمک گفت: شما را می باید بودن که اسب گله شاه می آورند. نگاهداری می کنم باشد که بدست توانم آوردن
فرهنگ لغت هوشیار