جدول جو
جدول جو

معنی نکته گرفتن

نکته گرفتن
ایراد گرفتن اعتراض کردن: نکته گیری بکار نکته شگفت بر حدیثی هزار نکته گرفت. (هفت پیکر)
فرهنگ لغت هوشیار

واژه‌های مرتبط با نکته گرفتن

نسخه گرفتن

نسخه گرفتن
نسک گرفتن، فاجین گرفتن، دستور دارویی گرفتن نسخه برداشتن استنساخ، دستور دارویی گرفتن بیمارازپزشک
فرهنگ لغت هوشیار

هفته گرفتن

هفته گرفتن
ترتیب دادن مراسمی به مناسبت هفتمین شب درگذشت کسی. (از یادداشتهای مؤلف)
لغت نامه دهخدا

نمره گرفتن

نمره گرفتن
در مدارس، پس از جواب دادن به سوءالات معلم یا گذراندن امتحانات از ممتحن مناسب و مطابق پاسخ های درستی که شاگرد داده است به اخذ نمره ای که معرف معلومات اوست موفق شدن. مقابل نمره دادن
لغت نامه دهخدا

نسخه گرفتن

نسخه گرفتن
نسخه برداشتن. استنساخ کردن. رونویس کردن. یادداشت برداشتن، دستورالعمل دوا و مداوا از طبیب گرفتن
لغت نامه دهخدا

کره گرفتن

کره گرفتن
کبره زدن. تکرج. کپک زدن. کره زدن. (یادداشت مؤلف). اور زدن.سفیدک زدن. تکرج. (تاج المصادر). اکراج. تکرج. (منتهی الارب). کره بستن. کره برآوردن: التکریج، کره گرفتن نان. تعشیش، کره گرفتن نان. (تاج المصادر بیهقی). و منفعت آرد کرسنه (در اقراص اسقیل) آن است که تا زود رطوبت را نشف نکند و نگذارد که کره بگیرد و عفن گردد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). رجوع به کره، کره برآوردن و کره بستن شود، چربی و مسکه از شیر یا دوغ به دست آوردن. استخراج مسکه از دوغ یا شیر.
- امثال:
از آب کره گرفتن، سخت زرنگ بودن
لغت نامه دهخدا

ته گرفتن

ته گرفتن
بسته شدن و بهم پیوستن قسمتی از طعام در ته دیگ. سوختن غذایی که در زیر ظرف است برای کم آبی و مجاورت آتش: ته گرفتن دیگ، سوختن قسمت زیرین آن و به بن دیگ چسبیدن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا