جدول جو
جدول جو

معنی نعمت پرورده

نعمت پرورده
شیدان پروده پلاو پرور ناز پرورده کسی که از شخصی یا خاندانی در زندگانی بهره مند شده باشد، آنکه در میان ناز و نعمت بزرگ شده
فرهنگ لغت هوشیار

واژه‌های مرتبط با نعمت پرورده

نعمت پرورد

نعمت پرورد
شیدان پروده پلاو پرور ناز پرورده نعمت پرورده: ای آنکه نداری خبری از هنر من خواهی که بدانی که نیم نعمت پرورد. (ابو الحسن علی بن الیاس آغاجی بخاری. لباب الالباب. نف. 32)
فرهنگ لغت هوشیار

نعمت پرورد

نعمت پرورد
نعمت پرورده. به ناز و نعمت پرورانده شده. اهل تنعم. نازپرورده:
ای آنکه نداری خبری از هنر من
خواهی که بدانی که نیم نعمت پرورد.
علی بن الیاس
لغت نامه دهخدا

نمک پرورده

نمک پرورده
کسی که نان ونمک دیگری را خورده و با خرج او پرورش یافته
نمک پرورده
فرهنگ فارسی عمید

نمک پرورده

نمک پرورده
آنکه با نان و نمک و هزینه دیگری تربیت یافته: علی قلی خان شاملو... نمک پرورده آن خاندان (محمد میرزا) بود
فرهنگ لغت هوشیار

نمک پرورده

نمک پرورده
نمک سود. (یادداشت مؤلف). نمک آلود. به نمک آغشته. در نمک خوابانده، با نعمت اوبالیده و قوت گرفته. (یادداشت مؤلف). نمک پرور. کسی که با خرج دیگری پرورش یافته باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

نعمت پرور

نعمت پرور
شیدان پروده پلاو پرور ناز پرورده نعمت پرورده
نعمت پرور
فرهنگ لغت هوشیار