نظر برگشتن نظر برگشتن تغییر عقیده و روش دادن. عدول کردن، به خشم آمدن. راندن: یارب نظر تو برنگردد برگشتن روزگار سهل است لغت نامه دهخدا
نظر برگرفتن نظر برگرفتن چشم برداشتن. نگاه نکردن. چشم پوشیدن: نظر از تو برنگیرم همه عمر تا بمیرم که تو در دلم نشستی و سرمقام داری. سعدی. تو هم این مگوی سعدی که نظر گناه باشد گنه است بر گرفتن نظر از چنین جمالی. سعدی لغت نامه دهخدا
گر برگشتن گر برگشتن دور زدن جولان کردن: خرامیدن لاجوردی سپهر همان گرد برگشتن ماه و مهر... (نظامی) فرهنگ لغت هوشیار