معنی نان درانبان
- نان درانبان
- کسی که بعزم سفرنان درانبان گذاشته عازم سفر: منهیان ربع مسکون زآبروی عدل تو فتنه را پنجاه ساله نان درانبان یافته. (انوری) یانان درانبان داشتن، توشه سفررافراهم داشتن و عازم سفربودن، یانان درانبان گذاشتن (نهادن)، بعزم سفرتوشه خود را مهیاکردن آماده سفرگردیدن کسی که بعزم سفرنان درانبان گذاشته عازم سفر: منهیان ربع مسکون زآبروی عدل تو فتنه را پنجاه ساله نان درانبان یافته. (انوری) یانان درانبان داشتن، توشه سفررافراهم داشتن و عازم سفربودن، یانان درانبان گذاشتن (نهادن)، بعزم سفرتوشه خود را مهیاکردن آماده سفرگردیدن
فرهنگ لغت هوشیار