معنی ناخن زدن
- ناخن زدن
- بوسیله ناخن چیزی را خراش دادن ناخن رساندن، ایجاد جنگ وستیزه کردن بین دو تن تولید فتنه کردن: چو تو سوار شوی ماه نوزند ناخن که درمیان دو خورشید گرم سازد جنگ. (نورالدین)، اعتراض کردن ایراد گرفتن برکسی: توچون گذر کنی آنجابنظم رنگینم که مصرعش چمنی کرد و بیت بستانی. ضمیروی بمن اینجا نشان دهد هر جا که ناخنی بزنی یا سری بجنبانی. (عرفی) بوسیله ناخن چیزی را خراش دادن ناخن رساندن، ایجاد جنگ وستیزه کردن بین دو تن تولید فتنه کردن: چو تو سوار شوی ماه نوزند ناخن که درمیان دو خورشید گرم سازد جنگ. (نورالدین)، اعتراض کردن ایراد گرفتن برکسی: توچون گذر کنی آنجابنظم رنگینم که مصرعش چمنی کرد و بیت بستانی. ضمیروی بمن اینجا نشان دهد هر جا که ناخنی بزنی یا سری بجنبانی. (عرفی)
فرهنگ لغت هوشیار