معنی مهار گسسته - فرهنگ لغت هوشیار
معنی مهار گسسته
مهار گسسته
سرکش و گستاخ، افسار گسسته، خودسر، خلیع العذار، سرخود
تصویر مهار گسسته
فرهنگ لغت هوشیار
واژههای مرتبط با مهار گسسته
مهارگسسته
مهارگسسته
سرکش و گستاخ. (ناظم الاطباء). خلیعالعذار، افسارگسسته. سرخود. خودسر. (از یادداشتهای مؤلف) : اشتری جسته و مهارگسسته بر من گذشت. (سندبادنامه ص 131)
لغت نامه دهخدا
فسار گسسته
فسار گسسته
افسار گسسته، افسار سر خود، کسی که پای بند هیچ قانون و مقرارتی نباشد
فرهنگ لغت هوشیار
مهر گسستن
مهر گسستن
مهر گسلیدن. قطع کردن مهر و محبت: از دگری چه حاصلم تا ز تو مهر بگسلم هم تو که خسته ای دلم مرهم جان خسته ای. سعدی. تا تو به خاطر منی کس نگذشت در دلم مثل تو کیست در جهان تا ز تو مهر بگسلم. سعدی
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.