معنی منقلب
- منقلب
- شوریده آشفته، برگشته، پریشان تاسه مند واژگون شونده برگردنده برگشته، بهم خورده (حال) حالی بحالی شده، ناراحت مضطرب پریشان: (برای این حادثه خیلی منقلبم) شوریده آشفته، برگشته، پریشان تاسه مند واژگون شونده برگردنده برگشته، بهم خورده (حال) حالی بحالی شده، ناراحت مضطرب پریشان: (برای این حادثه خیلی منقلبم)
فرهنگ لغت هوشیار