جدول جو
جدول جو

معنی مقرب گرداندن

مقرب گرداندن
گرامی داشتن بر کشیدن
تصویری از مقرب گرداندن
تصویر مقرب گرداندن
فرهنگ لغت هوشیار

واژه‌های مرتبط با مقرب گرداندن

مبرم گرداندن

مبرم گرداندن
محکم ساختن استوار کردن: سرادق عظمت و جلال و سرا پرده دولت و اقبالش با طناب تایید و اوتار محکم و مبرم گرداناد خ
فرهنگ لغت هوشیار

مرتب گرداندن

مرتب گرداندن
مرتب کردن: ... وخلاصه آن فن باشد مرتب گرداند و اشتغال بدان مهم از کثرت ضواغل بی اندازه و موانع بیفایده میسر نمیشد و اخراج آنچه در ضمیر بود از قوه بفعل دست نمیداد
فرهنگ لغت هوشیار

مطرز گرداندن

مطرز گرداندن
بنگرید به مطرز کردن نقش و نگاردادن (بپارچه)، زینت دادن مزین ساختن و چون برقد این عذرای مزین چنین دیبای ملون بافته اند بنام و القاب همایونش مطرز کردم
فرهنگ لغت هوشیار

مطرا گرداندن

مطرا گرداندن
تازه کردن، مصفی کردن: و دیباجه عمر خود را بذکر بعضی از مفاخر ذات و و معالی صفاتش مطرا گردانیدم، احیا کردن
فرهنگ لغت هوشیار