معنی مصمم کردن مصمم کردن گزیراندن چیزی را مورد تصمیم قرار دادن تصمیمی اتخاذ کردن: خاقان ترک و قیصر روم از خلاف او پرهیز میکردند و دم وفاق او میزدند و رای هندرای بندگی او مصمم میکرد... کسی را وادار بتصمیم گرفتن کردن فرهنگ لغت هوشیار