جدول جو
جدول جو

معنی مستحیل نمودن

مستحیل نمودن
ناشدنی نمودن (نمودن: به نظر رسیدن) محال بنظررسیدن: گورمن (خیام) درموضعی باشدکه هربهاری شمال برمن گل افشان میکند. مرا این سخن مستحیل نمود و دانستم که چنویی گزاف نگوید
فرهنگ لغت هوشیار