معنی مرش مرش خراشیدن، بسودن، خراش، زمین خراشناک از باران خراشیدن، بسودن لمس کردن با انگشتان، خراش، زمینی که باران سطح آنرا خراشیده باشه، قسمت فرودین کوه که ظب از آن جاری شود جمع امراش مروش فرهنگ لغت هوشیار