معنی مرتسم مرتسم نگاشته نگارین، زر بافت زر دوخت، رستاد جامگی زموده پذیر (زموده نقش) منقش نگارین شده، زر دوزی شده، مرسوم: شکل شاگرد غلامانه مکن گر چه این قاعده مرتسم است. (خاقانی) نقش گیرنده نقش پذیر منقوش جمع مرتسمین فرهنگ لغت هوشیار